هنر عکاسی یا عکاسی هنری، مسئله این است
ارتباط هنر عکاسی , و اصولا مقوله عکاسی هنری و ارتباط آن با هنر عکاسی از مباحث همیشگی و یکی از درگیری های بین قشر عکاس و هنرمند در همه جوامع بوده و هست که احتمالا هیچ وقت برای علاقمندان به یادگیری عکاسی نیزبه صورت کامل شفاف نشده است. در این مقاله از سری مطالب آموزش عکاسی وبسایت نگاتیو استودیو قصد داریم در مورد اینکه چرا عکاسی به خودی خود هنر نیست و چرا همه عکاسان را نمیتوان هنرمند قلمداد کرد و همچنین توضیحات بیشتر در مورد مفاهیم عکاسی هنری صحبت میکنیم. البته در زمینه عکاسی هنری در گذشته نیز اطلاعات دیگری در غالب مقالات برای شما منتشر کرده ایم اما در این مطلب به تفضیل به این مبحث خواهیم پرداخت.
استفاده از جملات بزرگان در زیر پست های اینستاگرام و شبکه های اجتماعی یکی از مواردی است که بسیار زیاد دیده میشود و مورد استفاده عموم قرار میگیرد. جملاتی کلیشه ای و بعضا بی ربط که فقط برای اینکه قسمت کپشن زیر عکس های ما خالی نباشد از انها استفاده میکنیم. در این میان مسلما علاقمندان به عکاسی نیز در استفاده از جملات عکاسان معروف بسیارتلاش میکنند! اما به نظرم با کمی فکر کردن متوجه میشوید که این جملات و یا کلمات قصار که انقدر هم برای خیلی ها جذاب هستند عموما چکیده ای از یک مشت مفاهیم کاملا واضح اند و نه چیزی بیشتر!
عکاسان در ایده آل ترین حالت میتوانند کار خود را خوب انجام دهند، یعنی عکاسی کردن را و زمانی که تصمیم میگیرند از خود جملاتی به یاد ماندنی به جا بگذارند عموما مثبت ترین نکته به یاد ماندنی که یادآور میشوند این است که همان بهتر که عکاسی را انتخاب کرده اند و نه نویسندگی را!
با این وجود استثناء هایی نیز وجود دارد. با هم یکی از جملات “برنیس آبوت” که در مقطع زمانی مابین جنگ جهانی اول و دوم قرار داشته است را میخوانیم:
“اول از همه بهتر است ببینیم که عکاسی کردن چه چیزهایی نیست! عکاسی نقاشی کردن نیست، یک شعر هم نیست، یک سمفونی و یا یک رقص هم نیست! عکاسی کردن تولید یک تصویر زیبا هم نیست! و مسلما مجموعه ای از تکنیک های پیچیده هم نیست و یا یک پرینت زیبا هم نیست.
عکاسی باید یک مدرک معنا دار باشد، یک فریاد زدن دردناک که بتواند به راحتی مسائل، داستان و نکته هایی را برای مخاطب بازگو کند. عکاسی یک کادر بستن سخت گیرانه است. عکاسی هیچ وقت نمیتواند مانند دیگر هنرهای بصری رشد کند بلکه باید مسیر خود را به تنهایی طی کند و آنرا بسازد. عکاسی باید خود واقعیش باشد و نه چیز دیگر.”
عکاسی هنری از مجموعه ایماگو اثر فریبرز میرکبیری
کسانی که من را دنبال میکنند و مطالب وبلاگ نگاتیو استودیو را خوانده اند میدانند که با این نکته ای که در بین عموم جا افتاده است که اصولا همه عکاسان هنرمند هستند موافق نیستم و همانطور که قبلا نیز گفته ام عکاسی یک زبان است، یک ابزار قوی برای برقراری ارتباط بین بشر به یک زبان عمومی تر و در واقع همه فهم تر از زبان محاوره روزمره.
عکاسی، تنها وسیله ای است برای تولید تصاویر و به هیچ عنوان به تنهایی و به خودی خود نمیتواند یک هنر تلقی شود. البته واضح است که از عکاسی نیز میتوان به عنوان ابزاری برای خلق یک اثر هنری استفاده کرد. گاهی میتوان آن را هنر عکاسی دانست مانند کارهای عکاسی “گورسکی” و یا “بکر” و … که در شرایط بسیار خاص و نیاز به تعریف خاص خود را دارد اما خلق یک اثر هنری تنها یکی از موارد نادر استفاده از عکاسی است ونمیتوان همیشه آنرا عکاسی هنری نامید. به صورت کلی عکاسی کردن وسیله ای ایست برای برقراری ارتباط با مخاطب و نه وسیله ای برای ایجاد بازخوردهای زیبایی شناسی یا احساسی!
هنر نیز بر خلاف تصویر عمومی اشتباهی که در اذهان مردم وجود دارد، محصول یک ذهن خلاق نیست که تنها انگیزه آن خلق یک اثر هنریست. بلکه مجموعه ایست از دیسیپلین و آموزش و سالها تمرین و ریاضت کشیدن، که نتیجه و میوه آن باعث خلق و ایجاد اثر هنری میگردد. نقش فرهنگی آموزشی در رسیدن و خلق اثر هنری بسیار بیشتر و پر رنگ تر از نقش احساسی آن است. به قول شاملو گاهی استعداد و خلاقیت باعث اشتباه میشود، اینکه مثلا کسی که استعداد موسیقی دارد یک شبه ویلون را به خوبی بنوازد مسلما امکان ندارد و نیازمند سالها تمرین و خون دل خوردن است.
در مورد پیکاسو نیز اینچنین است. او بعد از سالها خلق آثاری که فقط باعث ناراحتی و دلخوری اش میشد و بعد از بارها شکست کم کم توانست موارد لازم برای دستیابی به موفقیت را کسب کند که در نهایت به انقلاب کوبیسم بیانجامد.
پس عکاسی تنها یک ابزار است و نه به طور قطعی یک هنر! عکاسی نیز مانند هر ابزار دیگری است. مثلا صدا نیز یک ابزار قلمداد میشود، ابزاری برای ارتباط برقرار کردن با دیگران اما با صدا نیز میتوان اثر هنری خلق کرد، مانند خواندن یک اپرا و یا یک سمفونی معروف. اما همچنین با صدا میتوان کارهای بسیار مفید دیگری نیز در طول روز انجام داد مثل سفارش دادن غذا، یا توضیح دادن یک معادله ریاضی و یا دعوا کردن با راننده تاکسی بد اخلاق یا دفاع کردن از حق کسی در دادگاه! با این حال آیا هیچ کس صدا را هنر به شمار می آورد؟ و چون شما هر روز حرف میزنید آیا کسی شما را هنرمند حساب میکند! صدا وسیله ایست که میتوان با آن در موارد بسیار نادر یک اثر هنری نیز خلق کرد! در مورد عکاسی نیز این مورد صدق میکند.
عکاسی هنری از مجموعه ترانه ای برای دیوار اثر فریبرز میرکبیری
پس اگر عمیق تر در مورد هنر تامل کنیم در میابیم که هنر و خلق آن صرفا به حوزه محدود و استفاده از ابزارهای خاص وابسته نیست. امروزه از هر ابزاری میتوان برای ایجاد یک اثر هنری استفاده کرد حتی از یک کاسه توالت! استفاده از توالت فرنگی توسط مارسل دوشان برای خلق یک اثر هنری، نمونه بارز آن است! در مورد عکاسی نیز این مثال صدق میکند، خود به تنهایی اصلا هنر نیست بلکه تنها ابزاریست که امکان خلق یک اثر هنری با آن نیز وجود دارد که این موضوع به دید و میزان آموزش عکاسی آن شخص باز میگردد اما به خاطر داشته باشید که مسلما ایجاد یک اثر هنری با عکاسی کردن دلیل اصلی استفاده از یک دوربین عکاسی نیست.
امیدوارم روزی یک نفر بتواند دلیل قانع کننده ای برای من بیاورد که چرا عموما عکاسان انقدر تاکید و اصرار بر این دارند که خود را تنها به دلیل دست گرفتن یک دوربین و عکاسی کردن از طبیعت و کوه و گل و جنگل و یا حتی دختر عمه شان یک هنرمند میدانند! شاید دلیل آن صرفا حس جبران کمبودی است که این کار در آنها ایجاد میکند و یا شاید به نظر آنها عکاسی کردن اعتبار و شخصیت لازم را برایشان در اذهان عمومی ایجاد نمیکند و بنابراین نیازمند این است که با چسباندن برچسب هنر به آن اعتبار بیشتری برای خود کسب کنند! یا شاید حتی برندهای تولید دوربین هستند که با تلاش در ارتباط دوربین عکاسی برای ساخت یک اثر هنری دنبال دلیل بهتری برای فروش ابزار های خود به ما هستند!
در این مطلب به تفضیل و با جزئیات بیشتر در مورد هنر و ارتباط آن با عکاسی و کلا هنر عکاسی به بحث و صحبت پرداختیم. در انتها بد نیست با این چند جمله همیشگی ام بحث را تمام کنم. خود را گول نزنید، عکاسی کردن در دنیای امروز یکی از راحت ترین کارهای ممکن است. هرکسی با دوربین موبایل خود نیز امکان گرفتن عکس های خوب و شفاف دارد و دیگر مثل دوران دوربین های آنالوگ عکاسی کردن کار سختی نیست. پس مسلما برای عکاس بودن نیاز به دلایلی بیشتراز داشتن یک دوربین عکاسی خوب و گرانقیمت دارید و آن نیز تنها دید شخصی شماست. اطلاعات، تجربیات ، دانش و سواد بصری و فرهنگی و اجتماعی تان در کنار سالها تمرین و مطالعه است که باعث قوت دید شما میشود. توصیه من به دوستان عکاسم این است سعی کنید خودتان باشید، مسیر خودتان را پیش ببرید و داستان شخصی خود را بازگو کنید. این داستان شخصی شماست که برای دیگران جذاب است و هیچ کس دیگری به جز شما امکان بازگویی آنرا نخواهد داشت.
Berenice Abbott – From “Changing New York”, Fulton Fish Market, New York 1930